۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

بی‌ عنوان

حافظ چه زیبا جوابمو داد این دفعه:

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گويم
که من دلشده اين ره نه به خود می‌پويم
در پس آينه طوطی صفتم داشته‌اند
آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گويم
من اگر خارم و گر گل چمن آرايی هست
که از آن دست که او می‌کشدم می‌رويم
دوستان عيب من بی‌دل حيران مکنيد
گوهری دارم و صاحب نظری می‌جويم
گر چه با دلق ملمع می گلگون عيب است
مکنم عيب کز او رنگ ريا می‌شويم
خنده و گريه عشاق ز جايی دگر است
می‌سرايم به شب و وقت سحر می‌مويم
حافظم گفت که خاک در ميخانه مبوی
گو مکن عيب که من مشک ختن می‌بويم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

محسن عزیزم
سلام
میدونم برنامه های درسی و کاریت زیاد است ممنون منو لینک کردی دلمم می خواد بتونم تابستون بیام پیشت البته مطمینا اگر تو بتونی پذیرای من باشی
حالا شاید گرفتن یک تصمیم صحیح منو همیشه راهی آلمان بکنه البته هرچی خدا بخواد حتما این بار دقت لازم خواهد شد آخرین بار یادته کجا دیدمت حتما یادته فکر کنم فیلم هم گرفتی از راه دور خیلی میبوسمت