۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

دارم ميرم سفر. يه مدت نخواهم بود.
بعضيها هم رفتن سفر جاشون خاليه.

۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

فوق ليسانس با دکترا 89 تومان

اصلاً بهتره ما بريم کاسه کوزمونو جمع کنيم برگرديم خونمون، بعدش هم يه پولی بديم يه مدرک بگيريم بگيم رفتيم چند سال خارج دکترامونو گرفتيم اومديم. کی به کيه!!!

تازه ایشون که خارج هم نرفته بوده و مدرکشو گرفته ما که لا اقل چند سال از بهترين سالهای عمرمونو دور از خونه و خونواده تو غربت گذرونديم کسی هم بعداً نميتونه ادّعا کنه که تو داری چون ميای (کلاس زايد ميذاری)

من خيلی راحت نميتونم هر کی هر چی ميگه رو قبول کنم ولی اینو الان همه دارن ميگن از بی بی سی تا این سايت الف که حسابی خاک کرده و آخرش هم خاکش ميره تو چشم خودش.

هر از گاهی از این جنجالها هيجان حسابی ایجاد ميکنه بعدش هم معلوم نميشه چی شد و چی نشد کی کجا رفت اصلاً ماجرا چی بود مثل قضيه اون استاد دانشگاه زنجان که آخر نفهميديم چی شد و کی کيو...!!!

چاره اش به نظر من نه استعفاس نه استيضاح چاره اش مجازاته. وقتی يارو رفته يه مدرک جعلی آورده و از اون سوء استفاده کرده رو فرستادن آب خنک بخوره حساب کار دست همه مياد که ديگه جرأت نکنن از این غلطا بکنن. ولی آقا جان مسأله خيلی خرابتر از این حرفاس ، حالا ما هر چی بخوايم اینجا بشينيم بگيم لنگش کن.

در کل من که ميخوام برم دفتره صدور مدرک دانشگاهی باز کنم. ارزونتر از همه جا با کيفيت عالی با ضمانت برگشت پول که اگه فردا با این مدرک وزير نشدی همه خسارتهای حاصله رو برميگردونيم.

دکترا فقط 99 تومان، فوق ليسانس با دکترا با هم 89 تومان. این هم از سياستهای تبليغاتی منه نپرس چرا ارزونتره.

۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه

بنام پيوند دهنده قلبها

امروز 8/8/8 ،هشتم آگوست سال 2008 ميلاديه. تابناک نوشته بود خيلی از زوجهای روسی عروسيشونو تو این تاريخ گرفتن.

من هم تصميم گرفتم عروسيمو تو يک همچين تاريخی بگيرم.

اوّل فکر کردم 9/9/9 بگيرم که دقيقاً ميفته 19 رمضان سال ديگه شب ضربت خوردن حضرت علی که اصلاً شب خوبی واسه عروسی نيست.

بد گفتم 10/10/10 بگيرم که دقيقاً ميشه 18 مهر 89 و درست اوّل مدرسه هاس و از اونجايی که خيلی از مهمونای ما از راههای دور و نزديک ميان و اکثراً هم بچه مدرسه ای دارن کسی نميتونه شکرت کنه. البتّه رو این تاريخ بيشتر ميشه فکر کرد

تاريخ 11/11/11 هم هست که به نظر روز خوبی مياد، روزه جمعه هم هست، مهمونا هم ميتونن خودشونو برسونن.

البتّه ميشه عروسی رو به تاريخ شمسی هم گرفت مثلاً 8/8/88 ولی به نظرم خيلی زوده و اصلاً فرصت نميشه کاری کرد؛ چون هنوز هيچ کاری نشده و اینا فعلاً در حد يه حرفه. من تازه اگه الان شروع کنم فکر کنم ميتونم به 9/9/1399 يا 2/2/2022 برسم.

شما چه تاريخی رو پيشنهاد ميکنيد؟ در ضمن از حالا واسه عروسيم دعوتيد.

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

یادداشت

  • حالا که فکر ميکنم ميبينم که بعضی خاطره ها چه زود فراموش ميشن، انگار که نه انگار چيزی گذشته. در مورد من خاطرات بد زياد دووم نداره و چه بسا دو روز نشده به کل يادم ميره.
  • تو خونه تعميرات داريم و کارگرا صبح کلّه سحر رو سرمون خراب ميشن نميذارن نيم ساعت بيشتر بخوابيم.
  • چه امکاناتی دارن اینا واسه کارای ساختمانی آدم دلش ميخواد بره بنّا بشه ولی اگه اون امکانات نباشه (نمونه اش تو اسباب کشی) زندگی بر تو تلخ ميگردد و کت و کول برايت نمی ماند کما اینکه برای ما نماند.
  • بايد چاره کرد. نگران نباش در فکرش هستم.
  • نکته آخر اینکه اگه تو ایران هم خوابگاهی که صحيح و سالم و تميز تحويل دانشجو ميدادن رو همونجور مثل روز اوّل بدون کوچکترين خطی روی ديوار ازش ميخواستن ، عمر خوابگاههای ما به این زودی تموم نميشد. البتّه از ماست که بر ماست. بعيد ميدونم این چيزا تو فرهنگ ما جا بيفته. به قول بعضيها بعضی کارها احمقانه است.( اسباب کشی...) آدم با پول همه کاری ميکنه. (يادم باشه خاطرشو بعداً تعريف کنم که يارو گفت خوب پولشو ميدم...)