۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

اگر دردم یکی بودی چه بودی   وگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی   ازین هر دو یکی بودی چه بودی

۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

خـیــز....

نمیدونم حافظ چی میخواد بگه ، یه چیزی میخواد بگه ولی لقمه رو میچرخونه !!!!


خـیــز ؛ تـا از در مـیـخـانـه گشادی طـلـبـیـم
بـه ره دوست نـشیـنـیـم و مـرادی طـلـبـیـم

زاد راه حـَـــــرَم وصــل نـــداریـــــم مـگــــــــر
بـه گــدایی ز در مـیـکــــــده زادی طـلـبـیــم

اشـک آلـــوده‌ی مـا گـر چـه روان ست ولـی
بـه رسالـت سـوی او پـاک نـهـادی طـلـبـیـم

لــذّت داغ غـمــــت بـر دل مـا بـاد حــــــــرام
اگـر از جـور غـم عـشـق تـــو دادی طـلـبـیـم

نـقـطـه‌ی خـال تـو بـر لــــوح بـصـر نـتـْـوان زد
مـگـر از مـردمـــــــک دیـده مـدادی طـلـبـیـم

عشوه‌ای از لب شیـریـن تـو دل خواست به‌جان
بـه شکر خنـده لبت گفـت : مـَزادی طـلـبـیـم

تـا بـُـوَد نـسـخـه‌ی عـطــری دل سـودا زده را
از خـــــط غـالـیــه‌سـای تـو سـوادی طـلـبـیـم

چـون غـمـت را نـتـوان یـافت مـگـر در دل شـاد
مـا بـه امـّیـد غـمـت خـاطـــر شـادی طـلـبـیـم

بـر در مـدرسـه تـا چـنـد نـشیـنـی ؟ حـافــظ !
خـیــز ؛ تـا از در مـیـخـانــه گـشــادی طـلـبـیـم

۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

خجالت


۴ سال پیش با استادم بحث می‌کردم که آره ما انرژی اتمی‌ صلح آمیز می‌خوایم ، از ما اصرار و از اون انکار که نه دنیا به شما اعتماد نداره، شما دنبال بمب هستین. شما میخواین اسرائیل رو نابود کنید.
۵ سال پیش با همکار روسم بحث می‌کردم که آره اگه اسرائیل یا آمریکا به ایران حمله کنه من میرم جبهه و حاضرم حتا دشمنو بکشم، که اون هم با تعجب نگام میکرد که عجب آدم سخی القلبی هستم من.
الان واقعا خجالت می‌کشم که چه افکاری داشتم :(

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

نیز بگذرد

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد              هم رونق زمان شما نیز بگذرد 
وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب           بر دولت آشیان شما نیز بگذرد 
باد خزان نکبت ایام ناگهان                       بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد 
آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام          بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد 
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز              این تیزی سنان شما نیز بگذرد 
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد          بیداد ظالمان شما نیز بگذرد 
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت   این عوعو سگان شما نیز بگذرد 
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست    گرد سم خران شما نیز بگذرد 
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت          هم بر چراغدان شما نیز بگذرد 
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت         ناچار کاروان شما نیز بگذرد 
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن             تاثیر اختران شما نیز بگذرد 
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید       نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد 
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان     بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد 
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم              تا سختی کمان شما نیز بگذرد 
در باغ دولت دگران بود مدتی                 این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد 
آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه         این آب ناروان شما نیز بگذرد 
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع       این گرگی شبان شما نیز بگذرد 
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست           هم بر پیادگان شما نیز بگذرد 
ای دوستان خوهم که به نیکی دعای سیف   یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

سیف‌الدّین ابوالمحامد محمد فرغانی

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

I'm aware of that


 میگوید خبرت می‌کنم، از ۴ نفری که برای این پست اپلای کرده اند ۳ نفر ایرانین که برای من تعجب دارد و من مایلم با تک تکشون مصاحبه کنم.(پیش خودم گفتم هیچ هم تعجب ندارد، ایرانی باشی‌ معنیش را میفهمی)
میگوید حقوقت در همین حد است و به مراتب از اینداستری کمتر است، ولی‌ مزایای زیادی برایت قائلیم از بیمه گرفته تا هزینه تحصیل بچه هایت. (می‌گویم ای`م اور آف دت ، فعلا برای اینکه راهمون باز شه باید قبول کنی‌ و چاره نداری).
خدایا هر چه پیش آید خوش آید!!

۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

سوال و جواب


از همسایه سوریمون می‌پرسم، شما که اینهمه با آمریکا بدین، اینهمه اروپایی‌ها از نظر شما آدمهای عوضی‌ هستن، اینهمه از اینجا بد میگین و روزی ۱۰۰۰ بار قربون صدقه بشار میرید؛ پس چرا اینجا رو ولن نمیکنید بر نمیگردین مملکت خودتون؟؟!! 
میگه ببین، الان دور دور اینهاست، همهٔ پیشرفت و تکنولوژی مال اینهاست. ولی‌ وضع به این شکل نمیونه ، همونطور که یه زمانی‌ ایران به فرض مثال واسه خودش قدرتی‌ بوده، یه روز هم می‌شه که اینها به فلاکت میرسن و دنیای اسلام حرف اول رو تو دنیا می‌زنه. ولی‌ فعلا چون دور دور اینهاست ما مجبوریم اینجا باشیم،مجبوریم اقامت اینجا رو بگیریم، مجبوریم حالمون رو بسازیم که بتونیم در آینده با اقتدار به دنیا حکومت کنیم.

تازه داره دوزاریم میفته که مبارزه با استکبار و غرب یه ایدئولوژیه واسه این آدم‌ها و تنها به زبون نیست. اینها تو دلشون اعتقاد قلبی دارن که یه روزی می‌تونن همهٔ دنیا رو به تصرف خودشون در بیارن. این ایدئولوژی چه جوری به وجود اومده دیگه باید بریم به گذشتهٔ اینها نگاه کنیم که کجا بزرگ شدن و چی‌ تو کلشون کردن.
اینجاست که دیگه من خورده نمیگیرم به کله گنده‌های مملکت خودمون حتا اگه برن گرین کارت آمریکا رو بگیرن. اینها اگر چه با غرب صادقانهٔ مشکل دارن، استفاده از فرصت‌های حال رو (مثل داشتن اقامت دائم یه کشور غربی) برای پیشبرد هدفهای نهایی بعدیشون نه تنها جرم و گناه نمیدونن، بلکه در مواقع‌ای واجب هم می‌دونن و اون رو خیلی‌ راحت توجیه می‌کنن.

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

ایرانیانِ خارج نشین

به نظر من بسیاری از ایرانیها در همه زمینه‌ای متخصص هستند. متخصص در مسائل علمی‌ و ادبی‌، هنری و تاریخی‌ تا تخصص در دین و مسائل مذهبی‌ . گذشته از آنکه همه آنها به سهم خود سیاستمدار قابلی‌ هم هستند.

این مساله در بین ایرانیان خارج نشین که به نوعی از کمبود ارتباطات و اطلاعت اجتماعی با هموطنان و همزبانان خود رنج میبرند، بیشتر نمود دارد.

در اینجا ایرانیان زیادی رو میبینی‌ که با رسیدن به محیط جدید از درون اجتماعی محدود و سرکوب شده به صورت تغییر رنگ و جنس میدهند و برای این تغییرات خود دلیل و منطق میتراشند (که این خود بر میگردد به تخصصی که در قبل به آن اشاره شد)

به موردی که بیش از همه مشاهده میشود اشاره می‌کنم و آن توانایی این قشر در ارائه فتواهای جدید در مسأئل دینی است. بسیار دیده شده است افرادی که در اینجا نماز میخوانند و در عین حال در خوردن گوشت ذبح غیر اسلامی مشکلی‌ ندارند و یا یکی‌ در خوردن مرگه مشکلی‌ نمی‌بیند ولی‌ خوردن گاو برایش سخت است، هر چند این دست گوشت خوک مصرف نمیکنند. دسته‌ای دیگر در ارتباط با نامحرم و داشتن چندین دوست دختر از کشور‌های مختلف ابائی ندارند و آنرا حتی مستحب می‌دانند. این دسته ارتباط جنسی‌ با دوستان خود رعا آزاد می‌دانند ولی‌ در عین حال لب نا‌ مشروب و یا به قول خودشان مسکرات نمیزنند. عده‌ای هم دیده شده است که همه چیز را حلال، جائز و مباح می‌دانند. خوردن همزمان مشروب و نماز خواندن برای این افراد تناقضی با هم ندارد.

همه اینها بر میگردد به تفکرات فردی، خانوادگی و محیط‌های اجتماعی که اینها قبلا در آن بزرگ شده اند. تنها عده معدودی از اینها وجود دارند که واقعا در مورد مسائل پیش رویشان تحقیق کرده اند.. آنکه نماز می‌خواند به واسطه عادتی که از بچگی‌ با آن بزرگ شده است و آنکه دختر بازی می‌کند به واسطه غریزه و طبیعتی که در وجودش دارد.

هیچ کدام از آموزشهأی که در طول زندگی‌ در محیط درس و مدرسه یاد گرفته اند به دردشان نمیخورد، چون اکثرا زوری بوده است و دیگر اینکه ایرانیها خود همه چیز بلدند.