۱۳۸۷ خرداد ۸, چهارشنبه

سکوت

فکر کنم سکوت بهترين کاريه که ميشه کرد. يا اینکه آدم بايد خودشو به بيخيالی بزنه يا اینکه همش فکر کنه که آخه چرا؟

چرا نداره، شايدم داره ولی جواب نداره، يا اصلاً چه لزومی به جواب دادن داره.

سکوت بهترين مرهمه، سکوت جادو ميکنه، شايد از هر دوای ديگه بهتر باشه.


عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر

به جز از امشب و فردا شب و شبـهای دگر

و عاميانش ميشه این: تا سه نشه بازی نشه.

ولی ديگه سه ای وجود نداره، ديگه دلی وجود نداره که سه ای وجود داشته باشه، ديگه حتّی اگر سه ای هم وجود داشته باشه این دل ديگه جايی واسش نداره، يا اصلاً چه لزومی داره که جايی برای این سه باشه. وای که چقدر دلم برای این سه ميسوزه.


و این هم از زبان حافظ:

چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من

ور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز من

روی رنگين را به هر کس می‌نمايد همچو گل

ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من

چشم خود را گفتم آخر يک نظر سيرش ببين

گفت می‌خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود

کام بستانم از او يا داد بستاند ز من

گر چو فرهادم به تلخی جان برآيد باک نيست

بس حکايت‌های شيرين باز می‌ماند ز من

گر چو شمعش پيش ميرم بر غمم خندان شود

ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من

دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگريد

کو به چيزی مختصر چون باز می‌ماند ز من

صبر کن حافظ که گر زين دست باشد درس غم

عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من **


این حافظ هم عجب دل خوشی داره، خدا رحمتش کناد.

آن یار که آشنای خود ساخت مرا

بیگانه شد آنچنان که نشناخت مرا

دربازی عشق،من نبــــــردم اورا

او برد مرا و رایگان باخـــت مرا

---------------------------

** تعبیر:راه های مختلفی را آزموده ای ولی به نتیجه ی مطلوب نرسیده ای. ناامید و مأیوس نباش. دوباره سعی کن. اگر دوباره شکست خوردی نگران نباش. دنیا به آخر نمی رسد. مرد را برای نبرد با سختی ها آفریده اند و پیروزی، میوه ی شیرین هر تلاش و کوششی است.

هیچ نظری موجود نیست: