۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبه

حوّل حالنا الی احسن الحال

یا مقلب القلوب والابصار

یا مدبر الیل و النهار

یا محول الحول والاحوال

حوّل حالنا الی احسن الحال

يک سال ديگه هم گذشت و امسال چه زود گذشت. هنوز سماق سفره هفت سين پارسالم پشت پنجره اتاقمه. انگار همين ديروز بود که سفره هفت سين پارسال رو انداخته بودم داشتم با خونه چت ميکردم همه شيراز دور هم جمع بودند.

انگار همين ديروز بود که مهدی داشت تصميم ميگرفت بياد يا نه و چه زود تصميمشو گرفت. همين ديروز بود که تقريبا پروژمو داشتم شروع ميکردم و رو روال مي افتادم. همين ديروز کنفرانس لندن بود سفر دور اروپا با بابا، مادر ،احسان ،دايی ،زن دايی و احمد رضا بود.

بعدش هم کلاس سه روزه کوپنهاگ. همين ديروز بود که رفتم برگن. چه زود همه اون شبهای تنهايی، ماه رمضون ، محرّم و صفرو دوستای تازه و ارتباطات تازه گذشت و چه زود آمد و رفت.

چه خوب بود سفر ایران، سه هفته خوب و زيبا با دوستان و خونواده.

و چه زود گذشت همه اون چیزایی که فراموششون کردم.

و حالا دوباره سال جديد داره از راه ميرسه سالی که هيچ چيزش معلوم نيست. خدايا شکرت.

هیچ نظری موجود نیست: