۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۶, یکشنبه

مرز مبهم میان اطلاعات و اعتقادات

آیا شنیده اید که مک دونالد درآمد روزهای شنبه خود را به اسراییلی ها میدهد؟ آیا شنیده اید که شرکت تولید کننده کفشهای نایک، عمدا لوگویی در کف یک نوع کفش طراحی کرد که شبیه کلمه الله بود؟ آیا متوجه شده اید که اگر لوگوی انگلیسی کوکا کولا را در آیینه نگاه کنید، کلمات "لا محمد لا مکه" به نظر میآیند؟

اینها فقط نمونه ای از هزاران فرضیه ایست که از گفتگوهای دوستانه و خانوادگی گرفته تا حتی مباحث پیچیدهء سیاسی در برخی از کشورهای خاورمیانه را متاثر میسازد.

البته، تئوری توطئه در تمام کشورهای جهان به نحوی وجود دارد و مختص به حوزهء خاورمیانه نیست. با اینحال، در بعضی کشورها این تئوریها طرفدارهای بیشتری دارد. تئوری توطئه شاید به خودی خود هیچ ضرری نداشته باشد اما وقتی که این تئوری ها در تعامل انسانها با یکدیگر تاثیر گذار میشوند، شاید بهتر باشد کمی دقت کنیم.

من اولین بار از دوستی در مورد جریان لوگوی کوکا کولا شنیدم که خودش سخت معتقد بود که این یکی از روشهای کفار در مبارزه با اسلام است. از آنجا که سخت کنجکاو شدم، این لوگو را در آیینه نگاه کردم و روی انترنت هم به اصطلاح گوگلیدم و بعد کاشف به عمل آمد که واقعا هم چنین فرضیه ای تا حدی زیادی گسترده است و خیلی ها به آن اعتقاد دارند. لوگوی کوکا کولا در آینه شاید کلماتی شبیه به " لا محمد لا مکه" با حروف عربی را به وجود بیاورند اما از نظر شخص من این کاملا میتواند بر حسب تصادف باشد. البته گذشته از آن، واقعا من شخصا نتوانستم کشف کنم که چه رابطه ای میان طراحی یک لوگو و مبارزه با اسلام وجود دارد.

لوگوی کوکا کولا توسط شخصی به نام فرانک میسون رابینسون در سال 1886 طراحی شد و بنابراین کمی غیرقابل باور به نظر میآید که این مرد در آن زمان، توطئه ای تا این حد گسترده را بر ضد اسلام، آنهم در تصویر معکوس لوگوی کوکا کولا پنهان کرده باشد. جوک با مزه ای یادم آمد که میگوید شخصی سکه ای قدیمی را یافت که رویش نوشته شده بود: تاریخ ضرب 200 سال قبل از میلاد مسیح!

کم نیستند فرضیه هایی که بدون هیچ دلیل و مدرک قاطعی، یک حادثه تاریخی را توطئه می انگارند و یا مثلا سازمانهایی را که احتمالا نیت خیرخواهانه و یا شاید هم نیات تجاری و اقتصادی داشته باشند، به توطئه های ربط میدهند که روح آن سازمان هم خبر ندارد. با همهء اینها، نمیتوان رد کرد که برخی از تئوریهای توطئه احتمالا ریشه در حقایقی فاش نشده دارد.

ولی نکتهء مهم اینجاست که آیا ما واکنش و تفکرمان را نسبت به یک موضوع براساس اطلاعات خود انتخاب میکنیم یا براساس اعتقادات خود؟ مثلا چه ضرری دارد که اگر واقعا معتقد باشیم که لوگوی کوکا کولا یک توطئه است؟ و یا چه نفعی میبریم اگر در این مورد تحقیق کنیم و احتمالا به نتیجه ای برسیم که چندان هم احتمالا به مزاج معتقدان سرسخت این توطئه سازگار نیست؟

از آنجا که طبیعتا این تئوریهای توطئه به نحوی از انحا اندیشه ما و در نتیجه، واکنشها و تصمیم گیریهای ما را متاثر میسازند، شاید بهترین حالت این باشد که در مورد آنها مطالعه و تحقیق کنیم و سپس با تکیه بر اسناد و مدارک معتبر این تئوریها را قبول و یا رد کنیم. در جهان پیچیده ای که ما به سر میبریم، اعتقاد به تئوریهای توطئه بدون دلیل و مدرک معتبری، اگر زندگی و تفکر ما را با رکود مواجه نکند، مسلما تاثیر مثبتی هم زندگی شخصی ما نخواهد داشت. اما مطالعهء منطقی و بی طرفانهء این تئوریها و رد یا قبول آن با تکیه بر اسناد و مدارک معتبر چطور؟

هیچ نظری موجود نیست: